شهید سعید غلامی شهروز
شهید سعید غلامی شهروز
تیربارچی زاهد
سعید
غلامی شهروز متولد 1362 است. از بچگی اهل مسجد و انگار از سنش بزرگ تر
بود. در کارهای فرهنگی مسجد همیشه فعال بود. در زندگی اش آدم صرفه جو و
ساده زیستی بود. او فرزند چهارم خانواده است و خود پدر ابوالفضل چهار ساله
است.
تنها خواهر سعید در حالی
که بغضی سنگین در صدایش نهفته است درباره برادر شهید خود چنین می گوید؛
ساکت و مظلوم بود و بشدت از غیبت ناراحت می شد. وقتی کسی غیبت می کرد سرش
را با ناراحتی پایین می انداخت.
به
حضرت ابوالفضل علاقه شدیدی داشت. وقتی بچه اش دنیا آمد؛ گفتم چرا اسمش را
گذاشتی ابوالفضل گفت: من هر کاری را بخواهم شروع کنم می گویم: یا ابوالفضل.
وصیت
نامه اش را نوشته بود و آماده شهادت بود. حرف که می شد می گفت ممکن است من
هم روزی شهید شوم. یک بار گفتم: چرا پیش خواهرت از این حرف ها می زنی؟ نمی
گویی خواهرت طاقت نبودنت را ندارد؟
سعید گفت: این طور نگو خواهر. پس حضرت زینب چطور آن همه مصیبت را تحمل کرد؟!
غذایش
کم بود و اهل پرخوری نبود. خانه ما که می آمد اگر می خواستم برایش تشک
بندازم اجازه نمی داد و می گفت، اگر امروز روی این تشک نرم بخوابیم فردا پس
چطور می خواهیم روی خاک بخوابیم؟!
خاطره
آسنجرانی هم شنیدنی است؛ سعید تیربارچی بود اما در همه کارها داوطلب بود.
یک شب ساعت سه و نیم بود که دیدم دارد می رود بیرون سنگر. گفتم سعید کجا؟
گفت می روم روغن موتور برق را عوض کنم. گفتم حالا بیا بخواب فردا صبح عوض
می کنی. گفت: نه! یادم رفته بود و الان یادم آمد. ممکن است مشکلی برای
موتور پیش بیاید.